استقبال از بردگی، فرار از روزمرگی

کافه گردی با جناب سین
تیر ۲۴, ۱۳۹۹
زندگی زناشویی با طعم قتل
تیر ۲۴, ۱۳۹۹
کافه گردی با جناب سین
تیر ۲۴, ۱۳۹۹
زندگی زناشویی با طعم قتل
تیر ۲۴, ۱۳۹۹

استقبال از بردگی، فرار از روزمرگی

نقد رمان «هویت» منتشر شده در «نشریه دیدگاه»

رمان هویت، میلان کوندرا ۱۹۹۸

درون مایه و خلاصه:

ماجرای اصلی رمان هویت زندگی زنی به نام شانتال است که پا به میان‌سالی گذاشته و دیگر جذابیت ندارد. زندگی برایش یک‌رنگ می‌شود. همسر دومش ژان مارک که متوجه یاس و ناامیدی اوست، سعی می‌کند با فرستادن نامه‌های عاشقانه و البته بی‌نام و نشان هویت گمشده او را برگرداند. از وقتی نامه‌ها به دست شانتال می‌رسد، به همه اطرافیان توجه می‌کند و متوجه می‌شود که هنوز هم مورد توجه نگاه مردان است. او نامه‌ها را دور نمی‌ریزد تا شاید سرنخی به‌دست آورد از نویسنده‌ی نامه‌ها. در کمد خود بین سینه‌بندهایش پنهان می‌کند. غافل از این‌که ژان مارک خود نامه‌ها را می‌نویسد و می‌داند که نامه‌ای در میان است. او به حریم خصوصی شانتال تجاوز می‌کند و نامه‌ها را پیدا می‌کند. شانتال در اثر کش‌مکش با ژان مارک از اتفاقات پیش آمده ناراحت و خشمگین می‌شود. بی‌اعتمادی بر روابطشان حاکم می‌شود و این اتفاق مزید بر علت می‌شود تا پا به سفر بگذارد. با قطار، به لندن جایی که تجمع مردان هوس‌باز است می‌رود. ژان مارک پنهانی به دنبال او می رود. شانتال که در خانه مردی قوی هیکل اسیر شده است و راه فراری به میان ندارد، مستاصل سر و صدا می‌کند. ژان مارک که به دنبال او بوده پیدایش می‌کند، نجاتش می‌دهد و با هم به خانه بر می‌گردند.

زاویه دید و شیوه روایت

میلان کوندرا برای این اثر خود زاویه دید دانای کل را انتخاب کرده تا بتواند همه رفتار همه‌ی شخصیت‌ها را نشان دهد. اما آشکارا می‌بینیم راوی مدام در روند داستان با ایجاد پرسش مستقیم دخالت می‌کند. با سوال‌هایی که بیان می‌کند سعی دارد تعلیق ایجاد کند. با توجه به این‌که شیوه روایت کلاسیک، ساده، کند و سطحی است تعلیق چندانی ایجاد نمی‌شود. و روند کلی داستان از همان ابتدا قابل حدس است. اما کوندرا بیشتر به دنبال ترویج عقایدش است، تا نوشتن رمان حرفه‌ای و سطح بالا.

نظریات روانشناسی

با توجه به سال نوشتن این رمان و همین‌طور نظریه‌های نوین «تحول انسان» (که بین سالهای ۱۹۸۰ تا  ۲۰۰۰ مطرح شده است) بیشتر قصد دارم این اثر را بر اساس همین نظریات بررسی کنم.

هویت

به مجموعه نگرش‌ها، ویژگی‌ها و روحیات فرد و آن‌چه وی را از دیگران متمایز می‌کند گفته می‌شود. حتی می‌شود هویت را گروهی دانست. که خصوصیات متمایز به سایر گروه‌ها را داشته باشد. این دسته‌بندی از منظر سیاسی، اجتماعی، روانی، فرهنگی، فلسفی، زیستی و تاریخی می‌باشد.

تحول انسان یا تغییر شخصیت، در روند داستان به مرور در فرد رخ می‌دهد. ولی این‌که چه اتفاقی موجب این تغییر می‌شود مهم است. شانتال ابتدا زنی است که حس می‌کند جذابیت ندارد. در عین حال دارای دو هویت مستقل است. در خانه با ژان مارک صمیمی‌ست. کم حرف است. ولی در محیط کار جدی، خشک و غیر قابل انعطاف است. که البته این امر طبیعی‌ست ولی مهم عقاید اوست که شدیدا با کاری که می‌کند در تضاد است.

ضمنا در ادامه مشخص می‌شود او چیزی در نوجوانی‌اش جا گذاشته. که دارای دو شخصیت و هویت مجزاست.

ابتدای داستان که وارد رستوران هتل می‌شود می‌فهمد که دیده نمی‌شود. خودش به‌ناچار به پیش‌خدمت مراجعه می‌کنند. اما هر دو پیش‌خدمت بی‌توجه به حرف او، راجع به برنامه تلویزیونی گمشده‌ها صحبت می‌کنند. (برنامه‌ای که راجع به آدم‌های گم شده است. کسانی که ۱۱ سال از گم شدن شان می‌گذرد). دیده نشدن درد شانتال است. چرا که سال‌ها سال قبل وقتی در سنی بود که هویتش در حال شکل‌گیری بود، در لندن حضور داشت. در معرض دید مردان هوس‌باز. مورد توجه نگاه‌های مریض. (چیزی که خود او الان می‌خواهد.)

پس از آن مدام حرف‌های نا امیدانه می‌زند. «کسی برای دیدن من سر بر نمی‌گرداند» و «حتی خودکشی هم نمی‌توانم بکنم».

گرچه ژان مارک تلاش کرد با نامه‌نگاری، احساسات او را برانگیخته کند و بگوید «من مدام دنبال شما هستم»، «شما زیباترین هستید» اما حرف‌هایش تاثیر چندانی نداشت. چرا که غیر از نوجوانی، از ازدواج اولش هم آسیب روحی دیده. رابرت موری تامس در کتاب خود (نظریه‌هاب نوین تحول انسان) نگاهی به روح‌گرایی دارد که تاکید می‌کند  برای بررسی روح، بدون نگاه روان‌شناسی بومی راه به جایی نمی‌بریم. چیزی که این کتاب بیان می‌کند،  همین ا‌ست که بخش عمده‌ی آن نشئات گرفته از فرهنگ‌بومی و سنت هر قوم است. اما در کتاب هویت، توضیح و فضاسازی از شرایط محل زندگی شخصیت‌های اصلی را نمی‌بینیم. ولی اثر مستقیم را بر رفتار آن‌ها متوجه می‌شویم.

شانتال و گروهی با که به لندن می‌روند، صرفا بخاطر بازیابی هویتی‌ست که در آن دست و پا می‌زنند. محیط زندگی آنان این شرایط را پدید آورده بود که از آنان برده‌ی جنسی بسازد.

او گرچه در شرایط آرام و منطقی زندگی می‌کرد اما وقتی حریم خصوصی‌اش توسط ژان مارک از بین رفت، اعتمادش هم از بین رفت. دست و پا بسته، ضعیف و ناتوان ماند. با نظریه «تحول انسان» آشکارا می‌بینیم که سنت و فرهنگ در هویت شانتال تاثیر گذارده. او درگیر نوسانات ذهنی، بازتاب گذشته بر زندگی امروزش و همین‌طور فردایی نامعلوم می‌شود. ژان مارک هم همین‌طور.

در این رمان هر دو شخصیت اصلی دو بار بازگشت دارند. بازگشت اول شانتال به گذشته، نسبت شرایط فعلی است و بار دوم که به گذشته بر می‌گردد از اسارت در خانه‌ی مرد قوی‌هیکل است که به موقعیت قبلی خود یعنی خانه خود همراه با ژان مارک است. ژان مارک که یک پزشک است هم مدام خود را حاشیه‌نشین تصور می‌کند. دقیقا هنگامی‌که به دنبال شانتال می‌رود و پولی در بساط ندارد ناخودآگاه حاشیه‌نشین می‌شود. بر اثر گشتن او را پیدا می‌کند. دست او را می‌گیرد و با همان قطاری که رفتند باز به موقعیت خانه خود برمی‌گردد. ما به وضوح در می‌یابیم که تاثیرات جوی، محیطی، شرایط سیاسی و اقتصادی در هویت ما تاثیر می‌گذارد. و ما را از موقعیتی که هستیم جابه‌جا می‌کند و در موقعیت دیگری قرار می‌دهد. حتی بر اساس موقعیت‌های مختلف افراد اصل و ریشه خودشان را فراموش می‌کنند و پا به حیطه‌های خطرناک و بزه‌کاری می‌گذارد کما این‌که شانتال با گروهی بزه‌کار همراه می‌شود ناخواسته خود را اسیر مردان هوس‌باز می‌کند. در میانه‌های داستان کوندرا با اشاره به این‌که به دنبال نگاه عادی نیست بلکه دنبال نگاه مریض و هوس‌آلود است به این نتیجه می‌رساند که بر اثر اتفاقات مختلف نه تنها هویت خود را گم می‌کنیم بلکه پا به جاهایی می‌گذاریم که اصلاً باب میل خودمان هم نیست. که همه این‌ها نشئات گرفته از محیط پیرامون، گذشته، و شخصیت‌هاییست که در زندگی ملاقات می‌کنیم.

2 Comments

  1. سمن زیدابادی گفت:

    سلام.
    ممنون از نقد تخصصی شما. خواندن نوشته های کوندرا به نظر من حتی بدون توجه به نکاتی که فرمودید هم زیبا و دل نشسن است اما وقتی شروع به رمزگشایی میکنیم انجنان به روح ادمی اضافه میشود که در اخر کتاب به خوبی سنگینی مغز خود را احساس میکنیم.
    نقد شما به عنوان نقدی خلاصه و جامع بسیار دلنشین بود مخصوصا که شما به مخاطب اهمییت میدهید و تمام اصطلاحات را توضیح میدهید.
    تمام این کتاب رمز است و تمام رمزها در نهایت به گنج میرسید، ممنون از شما بابت نشان دادن نقشه ی گنج.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *