جاده قدیم یا راهی تکراری
آبان ۱۵, ۱۳۹۷افروز بی فروغ
نقد فیلم «عرق سرد» منتشر شده در روزنامه قانون
آنچه همیشه موجب تغییر جامعه میشود، تفکر همگانی است. نگرش جدید، قبل از بخشنامه و توصیهنامه، از دریچه هنر در جانها نفوذ میکند.اگر قبول داشته باشیم بهرغم همه شعارهای مربوط به حقوق زنان، جامعه و قوانین ما هنوز مرد سالارانه است؛ بیراه نرفتهایم. با توجه به تغییرات جدید جامعه جهانی و تعامل در عرصههای علمی، فرهنگی، ورزشی و اجتماعی، ما هنوز اسیر خرقه پوسیده مردسالاری هستیم. هنوز هم زنان به تنهایی در حال دویدناند و نرسیدن تنها حاصل آنهاست.عنوان فیلم «عرق سرد»حاکی از بینتیجه دویدن است و عرقی که بر روح وجان سرد میشود و میماسد.
«افروز» یک زن موفق ولی تنهاست. ابتدای فیلم پس از گل زدن همه خوشحالی میکنند اما تنها خودش خودش را میبوسد. افروز و رفیق نیمه راهش فقط در شادیها تنها نیستند و اطراف شان پر است از آدم های جورواجور، مثل کلاس آموزش زبان که البته این کلاس زبان هنر کارگردان است برای یک همخوانی زنانه که سالهاست در تب و تاب اخذ مجوز است اما این رفاقت و همراهی دوست افروز هم موقت است و تا وقتی ادامه دارد که با چالشی جدی روبه رو نشده است. درست است که از به نتیجه نرسیدن و همراهی کردن با افروز سرد میشود اما در این میان وسوسههای سرپرست تیم در این جدایی بی تاثیر نیست.
در میانه داستان با کمپینهای شعارگونه #من_یک_افروزم مواجهیم. اما هیچ کمپین و وکیل و روزنامه نگاری انگار در این فیلم هدفی جز مطرح کردن خود ندارد. همه رسانههای بیگانه شعار تلاش برای حق پایمال شده بانوان میدهند اما کوچکترین اثری در جامعه نمیبینیم و به زودی فراموش میکنند و به دنبال سوار شدن بر پارادایمی دیگر میروند.
سالنی که افروز در اواخر فیلم میپیماید تا به دبیرخانه برسد و حکم اخراج خود را بگیرد، خالی از هر انسانی است، تنهای تنها.
افروز بعد از گلزنی در تیم فوتبال پسران محله هم تنهاست. بازهم خودش خودش را میبوسد و هوای خودش را دارد. او که از اینهمه تنهایی به ستوه آمده، عاقبت جایی می رسد که میبرد و زار زار گریه میکند.
موفقیت بانوان نردبانی است که هر کس خودش را بالا بکشد اما اگر دست«حسادت و حقارت و عقده» شاه حسینیها باشد، سد راه آن ها خواهد شد.اصلا فیلم وقتی وارد بحران میشود که یاسر، افروز را ممنوع الخروج کرده است.
یاسر شاه حسینی تنها انتظارش از ازدواج چیزی جز عشق ورزی سوری و عشق بازی اجباری نیست. کسی که فقط به یک چیز مینازد،«قدرتیکه قانون در اختیارشان گذاشته است».شاید اگر از راه قلب در او رسوخ کند و بهتروراحتتر به خواسته اش برسد تا آنکه بی منطق و دلبخواه دست به هرکاری بزند.
حقارت شاه حسینی تا جایی پیش میرود که برای رسیدن به بوسه، دست از باجخواهی برنمیدارد. بوسه و عشق بازیای که آنقدر از سر اجبار است که افروز پس از آن دهان و زبان خودش را وسواس گونه مسواک میزند. یاسر که سوار بر مرکب شهرت و مقبولیت اجتماعی است، پس از رسیدن به خواستهاش زیر همه قول و قرارش میزند. حرفش را زیر پا میگذارد و رضایتنامه خود را پاره پاره میکند و این رسم نامردان، سیکل تکراری تاریخ است.
برای نزدیک شدن یک مرد به زن زیبای دیگرهیچ پلی کوتاهتر از حرف زدن در مورد کم و کاست روابط زناشویی نیست.تا جایی که مهرانه نوری فقط جانبداری از قدرت و تسلط مرد میکند. بی آنکه دنبال مقصر واقعی و محق اصلی باشد. نوری به خوبی میداند که حیطه «رختکن» و«تتوی بدن» کاملا شخصی است و نباید عیان شود اما خود مدام در تجسس زندگی خصوصی افروز و شاه حسینی است.هرچقدر سعی در کتمان دارد اما گاه و بیگاه از این تجسس که حق خود میداند پرده بر می دارد.او که قدرتی فرمالیته، زیر پرچم ریاست یک مرد دارد برای آنکه همچنان در جایگاهش بماند مدام در هالهای از ابهام سخن میگوید که نه دروغ گفته باشد و نه اصل حرف را زده باشد. نوری هم کم و بیش سد راه افروز است و فقط به وقت منفعت از موفقیت افروز حرف میزند. این نشان از آن دارد که بیشترین آسیب از جانب خود زنان است و آنقدری که زنان علیه موفقیت همجنسشان میکوشند مردان نمیکوشند.او پیاپی میکوشد تا بر خلاف ظاهر فریبنده حرف های حمایتیاش، مدام سنگ بر سر راه افروز گذارد.مهرانه نوریها هیچگاه نیازی به توضیح دادن نمیبینند و پشت قدرتی بیپایه و تحمیلی مخفی میشوند.
ترویج تظاهرو برچسب زدن زره و سلاح نوری است و با جمله «رفاقت کدام زن با کدام زن مانده تو دومیاش باشی» تفرقه افکنی میکند تا در نبود و غیاب طرف دیگر حرف خودش را به کرسی بنشاند. اگر مردان زخم بر پیکره بانوان بزنند، خود زنان هستند که نمک این زخمند.
3 Comments
چه نقد و تحلیل خوبی بود. 👌👌👌
ممنونم از شما
نقد و دیدگاه خیلی خوبی به فیلم داشتید و از تحلیلتون واقعا لذت بردم 👏👏