جاده قدیم یا راهی تکراری
آبان ۱۵, ۱۳۹۷در چنبره فلاشبکها
آذر ۶, ۱۳۹۷موزاییک بازی در سینما
نقد فیلم «گرگ بازی» منتشر شده در روزنامه قانون
یکی از شیوههای روایت داستان، روایت موزاییکی یا پازلی است.در این شیوه، پازل یا روایت تا گذاشته شدن آخرین قطعه ناقص است. معما اما وقتی حل می شود که همه اپیزود ها به خوبی تا آخر روایت کنار هم قرار گیرد که اگر به ظرافت از پس آن بربیاییم بی شک روایتی ماندگار را ثبت میکنیم. نبود چنین فیلمهایی یا شاید عدم استقبال عمومی از این سبک روایی در سینمای ایران کار را برای سازندگان این سبک سختتر کرده است.
گرگ بازی روایتی پازلی است در هشت «تابلو» که هر تابلو با فضای خانهای قدیمی و بازی گرگ بازی شروع میشود و با فلشبکهایی به گذشته بخشی از شخصیت پردازی کاراکترهای فیلم و ماجراها و حوادث را معرفی میکند.
تابلوی اول:آغاز می شود
داستان درخانه قدیمی و مخروبه، با تعریف خواب پرستو شروع می شود، خوابی که در آن یک مرده صورت به صورت پرستو میگذارد.دوست پرستو از شگون نداشتن خواب مرده میگوید. آغازی روشن برای انتخاب فیلم که مخاطب هر آن انتظار مرگ کسی را دارد. تعدادی بازیگر تئاتر دورهم جمع شدند که براساس یک بازی تفریحی نمایشی را با کمک مالی دکتر اجرا کنند.
این تابلو با قدم زدن مردی در راهرو های تو در توی پزشکی قانونی تمام میشود.
تابلوی دوم: قبلا آنقدر دلقک نبودی
سعید شخصیت متفاوت و آسیب پذیر داستان از طنز و شوخی استفاده میکند تا فکر لیندا را از خیانت شوهرش منحرف کند.
باز همان راهرو سفید پزشکی قانونی.
تابلوی سوم: میخواهم از مینیبوس پیاده شوم
دختری کچل در تیمارستان که خبر خودکشی او با برق به گوش همه دوستان تئاتری اش میرسد.
معرفی بازی و قوانین بازی گرگ بازی. باز هم راهرو پزشکیقانونی.
تابلوی چهارم: چشمها را باز کنید
بازی شروع میشود. در فلش بک آشنایی و خاطره سعید، با زن دکتر «هما» نشان داده میشود. دکتر ایده فیلمی را برای پرستو تعریف میکند که در آن دکتری با تجویز اشتباه وارفارین مریضی را میکشد.
فیلم به خانه قدیمی بر میگردد . سعید بیزار از شکست با دکتر جر و بحث میکند. دکتر دستش رو میشود و گرگ این بازی است. برق می رود، باز هم راهرو پزشکی قانونی.
تابلوی پنجم: به غروب آفتاب نگاه کن
غریبه ای در حیاط که خود را همسایه معرفی میکند آمده تا برق را درست کند.تابلوی چهار و پنج سعی دارد داستان را به اوج هیجان برساند.
تابلوی ششم: معلوم نیست قصه پردازهای خوبی باشند
این بخش بر خلاف دیگر بخشها بهجای اینکه با راهرو پزشکی قانونی تمام شود با آن شروع میشود. فیلم وارد فاز پلیسی میشود، سعید کشته شده و پلیس به دنبال قاتل است.
تابلوی هفتم: قیافهاش آشنا بود
بازجویی ها شروع میشود، پلیس به بازیگران مشکوک است و حرف آنها را از وجود دکتر، هما و مرتضی همسایه طبقه بالا باور نمیکند.
تابلوی آخر: شبی دیگر بازی دیگر
همانطور که چند جا اشاره شد دکتر، مرتضی و هما همدست و در یک باند مخوف و بیرحم فعال بودند و بار دیگر این بازی را تکرار کردند.ایراد جدی این فیلم لو رفتن فیلم از اواسط آن بود. چرا که نویسنده بهرغم تلاش برای گمراه کردن مخاطب، ناکام مانده و به جای آنکه سر نخ بدهد مستقیم اشاره میکند و پایان داستان قابل حدس میشود.
ضمنا تکراری بودن برخی قطعات پازل و سوالهای بی پاسخ و «خب که چی» هایی که باعث میشود مخاطب اقناع نشود از کیفیت فیلم کاستهاست.
برخلاف شروع خوب و ایده عالی که مخاطب را با خود همراه میکند، نبود ظرافتهای لازم برای تکمیل مناسب پازل و عدم ترسیم کامل روایت در ذهن بیننده، او را در پایان دل زدهمیکند.