در چنبره فلاشبکها
آذر ۶, ۱۳۹۷بازی با شخصیت ها
آذر ۱۹, ۱۳۹۷نقد، شمشیر برّان یا نگاه تیزبین
منتشر شده در ماهنامه ادبی ندای قلم آذر نود و هفت
اگر به دنبال موضوعی هستید که جامع الاطراف و فراگیر باشد، بی گمان یکی از آن موضوعات نقد است. چرا که می تواند به راحتی در هر رشته ای وارد شده و رفته رفته جای خودش را بدست آورد. البته باید آگاه بود آفتی که ممکن است درون نقد نهفته باشد، دیدِ افراط گونه ی آن است. بسیاری هم وارد این حوزه نمیشوند چرا که می ترسند لذت اثر از بین برود. اما مگر می شود یک کارشناس فوتبال علی رغم تحلیل فنی یک مسابقه، در گیر هیجانات مسابقه نشود؟
حال قصد داریم نقد را به دو دسته با تفاوت های عمده تقسیم کنیم: نقد کلاسیک و نقد مدرن.
در نقد کلاسیک، ناقد علاوه بر بررسی اثر، به مسائل پیرامون و حاشیه ای هم توجه ویژه داشته است. بطوری که در ارائه ی نقد خود، محل زندگی صاحب اثر، موقعیت جغرافیایی و حتی شرایط سیاسی را دخیل میکرده. بطوری که زیگموند فروید حتی جزئی ترین مسایل شخصی هر کس را از اثر استخراج می کرد و ریشهی روان و ناخودآگاه صاحب اثر را نمایان می ساخت و بر اساس علم روانکاوانهی خود به تحلیل اثر و صاحب اثر می پرداخت. البته باید اذعان داشت که نقد روانشناختی ریشه ی قدیمی تری دارد. این نقد که توسط ارسطو شکل گرفته بود به چهار قرن پیش از میلاد حضرت مسیح باز می گردد. ناقدان این سبک (کلاسیک – روانشناختی) بر این عقیده بود که پیشینه ی صاحب اثر، گذشته ی وی، شرایط خانوادگی او و … حتما در روح اثر دخیل و تاثیر گذار است.
نقد کلاسیک بیشتر بر مبنای تاریخ و زندگی نامه، اخلاق و فلسفه اثر را مورد مطالعه قرار می داد. در این رابطه منتقد فرانسوی ایپولیت تِن می گوید: اصل و نسب، محیط اجتماعی و زمان نشانه ای از جبرگرایی وراثتی و محیطی است. از این رو می توان گفت اگر اثر منحصرا بازتاب زندگی صاحب اثر نباشد، بی گمان وام دار چنین شرایط محیطی می باشد.
به غیر از شاخه های متفاوت این دو سبک نقد باید گفت یکی از برجسته ترین تفاوت های میان منتقد دیروز و امروز، میزان اختیارات و حدود عملکرد آنهاست. به این معنا که منتقد کلاسیک این اجازه را به خود می داد تا با همه ی امکانات و ابزار های موجود خود، همچون تیغ دو لبه در نقدش جوری عمل کند که یا اثر را چنان به اوج برساند که گویی هیچ خطا و اشتباهی در آن نیست و یا چنان ذلیل و خفیف کند که حتی جای دستمریزاد گفتن و اندک توجهی هم ندارد. و وای اگر ناقد کلاسیک فهمی از اثر به دست نیاورد، این یعنی بقیه هم نمی فهمند و طبعا در این صورت بقیه ابلهاند! (رولان بارت) از این رو صاحبان اثر از برخورد با منتقدین بر حذر بودند. چیزی که امروزه کاملا به عکس شده است.
از انقلاب کبیر فرانسه شیوه ای نو در سبک نقد بوجود آمد. موسوم به نقد نو یا نقد مدرن، که در این بازه ی زمانی به عقیده ی رولان بارت ناقد خوانندهای است مثل دیگر خواننده ها. اما خواندنش، خواندنی است ژرفتر. در واقع ناقد نمی تواند ادعا کند که اثر را برای دیگران معنا می کند و یا روشن تر می سازد؛ چرا که چیزی روشنتر از خود اثر نیست. در واقع نقد نو نقد “زبان دیگر”ست. در این شیوه به جای بررسی ابژه و شیوه های روانشناختی، مطالعه بر روی ساختار و شکل اثر انجام می شود. هر اثری بی شک در بردارنده ی اصولی است. منتقد مدرن با دانشی که نسبت به کهن الگو ها، اسطوره ها و … دارد می کوشد تا “برجسته سازی” کند. هدف پایه ای صاحب اثر و آنچه که در عمق آن پنهان شده است را با توجه به المان های ساختارگرایانه، سمبلیک و دیگر ابزار های موجود، به رخ بکشد. در واقع منتقد مدرن تلاش می کند تا با استفاده از انگاره های موجود در اثر، ذهن صاحب اثر را برای مخاطب روشن تر سازد. البته باید اذعان داشت از آنجایی که امکان الصاق صاحب اثر با آن نیست، خود اثر باید کامل و گویا باشد و نیازی به توضیح و شرح اضافه نداشته نباشد. کما اینکه آلفرد هیچکاک به کسانیکه می خواستند برایش بازی کنند و از خلاقیتشان هم استفاده کنند می گفت: همه چیز در متن است. درواقع نیازی به کم و بیش کردن متن نبود. اما در همین حالت هم چیزی از وظیفه منتقد کم نمی شود. منتقد فقط سعی در ظاهر ساختن اهداف باطنی صاحب اثر دارد، و البته این اختیار را ندارد که اثر را بی جهت بالا ببرد و یا بی دلیل بکوبد، بلکه باید در تحلیل اثر به مخاطب کمک کند و چون منتقد، زبان گویای صاحب اثر است، امروزه مولفین، نویسندگان و … تمایل بیشتری برای به نقد گذاشته شدن آثارشان دارند.
البته باید اعلام کرد نقد نو نیز از گزند سخنان تیز نقادان کهنه کار دور نمانده و آنان درباره نقد نو چنین معتقدند که: نقد نو، گنگ، بی معنی، لجام گسیخته، گمراه کننده، بیمار گونه و گیج کننده است. آنان که خود گاهی اثر و صاحب اثر را از اوج عزت به حضیض ذلت فرو می کشاندند اعتقاد داشتند: نقد نو، مجازات، زخمی و محاکمه نمی کند، بلکه از نویسنده قدر دانی میکند! اکنون می دانیم که تمرکز منتقد امروز بر روی شیوه ی شکل مدارانه، ساختارگرایانه، انگاره های مکرر، و نماد ها و نشانه هاست، چه اینکه همه اینها در اثر با هم مرتبط و متصل هستند.
با توجه به شیوه ی عملکرد منتقدان این دو دوره بطور خلاصه باید گفت هر چند منتقد دیروز شمشیر بران بود، منتقد امروز زبان گویای مولف است.