دقیقه به دقیقه همراهی با نویسنده
دی ۲۳, ۱۳۹۷سینه خالی بهادر
دی ۲۳, ۱۳۹۷لایه های روانشناسی در فیلمی اجتماعی
نقد فیلم «اتاق تاریک» منتشر شده در روزنامه قانون
باید پذیرفت که برای مغز و روان هم، همچون دیگر اعضای بدن، باید به پزشک مراجعه کنیم. پیشگیری، رسیدگی و درمان روان، باعث عدم بروز اختلالات شخصیتی و بالطبع عدم بروز رفتارهای آسیبزا می شود که نه تنها بر روی روابط اجتماعی ما، بلکه بر روی نسل بعد از ما هم اثرگذار خواهد بود. توجه به گذشته و فکری برای رویارویی با مسائل پیش رو، گرچه گاه سخت است اما باعث میشود از تکرار دور باطل در امان باشیم.
فرهاد که در گذشته تاریک خود غوطهور است، مدام سعی به کتمان و پاک کردن صورت مساله دارد.فقر،سطح فرهنگی و اجتماعی پایین، سواد کم و تجاوزی که در کودکی به فرهاد شده، باعث شده تا او اکنون با صرف هزینهای زیادتر از توان مالیاش و در نتیجه بروز مشکل اقتصادی و نیز با عوض کردن محیط زندگیاش سعی به فاصله گرفتن از گذشته خود بکند. او از طریق ازدواج با زنی از طبقه بالا، با سواد و مترجم زبان فرانسوی و البته بزرگتر از خود، نیز به دنبال محوکردن گذشته وترسیم آیندهای بهتر است. در ابتدای فیلم، بعد از گم شدن پسر بچهپنج ساله، فرهاد با سگی روبهرو میشود؛ میترسد و به دنبال راه گریز است. فرهاد و سگ در سه نقطه دیگر نیز با هم برخورد دارند.یکی در جایی که متوجه میشود به فرزندش تجاوز شده – که رویارویی با هر دو موضوع برایش ترسناک است.
سوم درمیانه فیلم بعد از اینکه تلاش برای کتمان تجاوز به فرزندش بینتیجه میماند، با سگی زخمی روبهرو میشود. سگ را برای درمان به مرکز مخصوص میبرد که به گمانم روح ا… حجازی با بیان این مساله کنار آمدن فرهاد با مسائل کودکیاش را نمایان کرد. رفتهرفته پس از اتفاقات درون داستان، فرهاد به این نتیجه می رسد که کنار آمدن کافی نیست و باید با مشکلش مقابله و حتی مبارزه کند.
چهارمین برخورد فرهاد با سگ دقیقا در انتهای فیلم و در بالکن خانهاش است. اما حرف حجازی در اینجا به پایان نمیرسد. او این رابطه را از منظر زن فرهاد هم نگاه می کند.
هاله برعکس فرهاد از زندگیای مرفه به وضعیت اکنون و زیر متوسطی رسیده است. او تلاش دارد هم خود را بالا نگه دارد و هم فرهاد که چندین سال از او کوچکتر است را بالا بکشد. تلاش ناکام هاله به جایی میرسد که رفته رفته از میانه فیلم شروع به تحقیر و توهین به فرهاد میکند. واکنشی دفاعی برای کسب آرامش لحظهای خود و اینکه بپذیرد این مسائل همه به خاطر انواع اختلافات فرهنگی و خانوادگی است.
هاله نه تنها خود را مادر امیر (فرزند پنج سالهاش) میداند که برای فرهاد هم مادری میکند. نصیحت، ادب کردن، تربیت کردن، مواخذه کردن و حتی تنبیههایی که سالهاست منسوخ شده. اینکه «اتاق تاریک» چیزی شبیه به سیاهچال است برای تربیت کودک، خود کافی است تا سبک و سیاق تربیت هاله را بشناسیم.
تفاوت جنسیت پدر و مادر، شرایط خانواده، رسومات خانوادگی، فرهنگ زندگی، اختلاف سن و نسل، اختلاف سلیقه، همه و همه در تربیت کودک تاثیرگذار است. امیر کوچولوی پنج ساله، گرفتار خشونتها و محبت های ناگهانی است. اما اینکه پدر و مادر در تربیت همسو نیستند او را آسیب پذیرتر میکند. جایی که مادر نقش در تربیت دارد، پدر نصایح مادر را زیر گوش بچه بیهوده میخواند و پنهانکاری مادر از پدر، و پدر از مادر آنهم جلوی چشم بچه میتواند آسیبهای جبرانناپذیری را در پیش داشته باشد. چیزی که متاسفانه روز به روز بیشتر شاهدش هستیم.با توجه به اینکه موضوع فیلم تجاوز به کودک است اما بیان نکات فوق را لازم میدانستم.
حال می خواهم از زاویهای دیگر به این بررسی ادامه دهم. پسربچهای به خاطر تعرض، از محیط زندگی اش فرار میکند و در بیابان اطراف منزل مسکونیاش پیدا میشود، غرق در ترس و اضطراب. او تا مدتی مساله را کتمان میکند (چیزی که از پدر و مادر خودش یاد گرفته) فشار عصبی، دل درد، شب ادراری و حتی اقدام به خودکشی از اتفاقات درون داستان است که با آن مواجه هستیم. او که سعی در رازداری دارد، پس از فاش کردن اصل ماجرا، به شدت گریه میکند و خود را بازنده به حساب می آورد.
کودک که نیازمند توجه است اما این توجه از او دریغ می شود. پس با خرابکاری، رها کردن ادرار روی فرش -که موجب کتک خوردنش می شود – تلاش می کند تا به قولی به جای نوازش و توجه، با «نوازش منفی» روبه رو شود.با توجه به مشغله خانواده ها و عدم فرصت برای رسیدگی به کودکان، مساله عدم توجه کافی روز به روز در جامعه پررنگتر میشود. کاری که هاله و فرهاد انجام میدهند تا بار گناه خود را کم کنند، به جای رسیدگی و معاشرت با کودک، او را از فیلمهای با مضامین تهاجم فرهنگی، گوشی هوشمند و لباس و ماسک شخصیتهای کارتونی هالیوودی غنی میکنند.هاله اما به یکباره تصمیم میگیرد مادری کند و دیگر دم از حقوق برابر نزند و به جای آنکه به بچه باج بدهد، مثل دادن گوشی و تبلت یا پخش کارتونهای خارج عرف، او را دیگر به مهد نمیبرد و سعی میکند بزرگ کردن فرزندش را با شیوه سنتی ادامه دهد.
این تصمیم ناگهانی هاله که بدون اطلاع فرهاد است، فرهاد را عصبی میکند و دست به کارهایی میزند که هاله قبلا او را منع کرده بود، مثل سوار کردن زنان خیابانی.وقتی فضای ذهن مسموم باشد نگاه بد، منفینگری و عدم اعتماد به دیگران بیشتر و پررنگتر میشود. وقتی هاله با چنین ذهنیتی به دنبال مقصر ماجرای کودکآزاری است به هر کس و ناکسی شک میکند. حتی آنقدر که به زعم خودش مطمئن میشود که همسایه طبقه بالا این آزار جنسی را به فرزندش رسانده است. برای همین آن ها را دعوت میکند و در غذای شان سم سوسک میریزد.
هاله، مقصر اتفاقات پیرامونش را همجنسان خودش میداند؛ از اینکه پدر پگاه (همسایه طبقه بالا) زن دیگری گرفته، تا تعرض به کودک پنج ساله. هاله از این غافل است که پیمان دوست و نامزد پگاه هم میتواند خطراتی داشته باشد، بنابرایناو را بری از خطا میداند. این موضوع نیز از اختلاف نظرهای میان او و فرهاد است.این فیلم نه تنها از لحاظ ساخت قوی بود. اما بیشترین تمرکزش روی روانشناس چرخید. کاری که حجازی به خوبی از پس آن برآمد و با سه کاراکتر اصلی و چند کاراکتر فرعی، چندین لایه از روان و روانشناسی را به زیبایی و زبان هنر بیان کرد. فارغ از شعارزدگی و برخورد کلیشهای.